همیشه سعی میکنم با آدمهایی بشینم، صحبت کنم و رابطه داشته باشم که از نظر خط فکری باهام هماهنگ باشن، در حالی که قبلاها همیشه میخواستم با آدمهایی که باهام خیلی فرق دارن و حتی در جهت کاملا مخالفی هستن گفتگو کنم، به عبارتی دلم میخواست خودم رو به چالش بکشم! واقعا نمیدونم با اینکه آزار میدیدم با اینکارم، چرا ادامه میدادم. لذت نمیبردم و فقط میخواستم باورهای خودم رو مدام به چالش بکشم و ازشون ایراد بگیرم، یه نقطه ضعف توشون پیدا کنم و به خودم ثابت کنم که ببین، دیدی گفتم، غلطه این فکرت، باورت و یا حرفت. و مدتها آدمهایی رو دیدم که با یک " باور" من موافق بودن و همزمان آدمهایی بودن که با همون باور مخالف بودن، احتمالا باید اسمش لجبازی باشه، هم میخواستم موافقها رو به چالش بکشم، هم مخالفها! میخواستم به جفتشون ثابت کنم که اشتباه میکنن!!!
نتیجه این همه سرکشی و دعوا و مرافعه ذهنی شد اعصاب همیشه متزل من، شک و تردیدهای بیشمارم و اعتقادات دیوانه کنندهام که ثبات و آرامش رو ازم گرفت.
درباره این سایت